پخش زنده
امروز: -
چگونه ایمان یک بانو، بزرگترین بیمارستان فوق تخصصی خون و آنکولوژی را از هیچ خلق کرد؟

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، در مسیر پرفراز و نشیب خدمت به خلق، گاه با افرادی روبهرو میشویم که گویی سرنوشتشان با خدمت گره خورده است؛ کسانی که تعهدشان به حرفه، فراتر از یک شغل، تبدیل به رسالت میشود.
دکتر اعظم السادات هاشمی، فوق تخصص خون و آنکولوژی بیمارستان شهید صدوقی یزد، یکی از این چهرههای درخشان است. از کودکی که رؤیای پزشک شدن در سر داشت تا امروز که در خط مقدم مبارزه با سرطان، به ویژه در میان فرشتگان کوچک، ایستاده است؛ داستان زندگی و خدمت او، حکایت از این دارد که چگونه عشق، نیت پاک، و تلاشی مستمر میتواند مسیر دشوار درمان را برای بیماران نیازمند هموار سازد.
امروز در این گفتوگو، پای درد دل و تجربیات شیرین و سخت ایشان درباره راهاندازی بخشهای حیاتی و مجله تخصصی خون و آنکولوژی نشستهایم؛ روایتی که نشان میدهد چگونه کمک به مردم محروم به واقعیت پیوسته است.
لطفاً بفرمایید ریشه علاقه عمیق شما به پزشکی، از کجا آغاز شد؟ آیا این رؤیای دیرینه شما بود؟
بله، از کودکی این علاقه وجود داشت. در واقع، هر کسی برای کاری ساخته شده و انشاهای دوره دبستان من اغلب درباره پزشک شدن و کمک به مردم محروم بود. این اشتیاق قلبی، انگار از همان ابتدا در من نهادینه شده بود. حمایت پدرم که به توصیهی آیتالله راشد برای تحصیل دخترانشان اهمیت داد، مسیر را هموار کرد. من از همان ابتدا به جز پزشکی، رشته دیگری برای خود متصور نبودم.
دوره پزشک عمومی که به پایان رسید، انتخاب رشته تخصصی لحظهای تاریخی بود. آن شب واقعاً تاریخی بود. من، چون جزو پنج درصد برتر بودم، حق انتخاب داشتم. در یک طرف اورژانس تهران، بخش اورژانس کودکان با آن فرشتههای کوچک بود و در طرف دیگر، اورژانس بزرگسالان. من تصمیم گرفتم به این فرشتگان کوچک خدمت کنم و رشتهی تخصصی کودکان را انتخاب کردم.
چه اتفاقی در مسیر تخصصیتان، شما را به سمت فوق تخصص خون و آنکولوژی سوق داد؟
در دوران تحصیل، مشاهده میکردم که بیماران برای ادامه درمان باید به تهران مراجعه کنند که هزینههای سنگین اقامت و درمان را به خانوادهها تحمیل میکرد. اما نقطه عطف، شب درمانی بود که بیماری با کمخونی فانکونی در درمانگاه نشسته بود و پدرش میگفت باید کامیونمان را بفروشیم تا هزینهی درمان فرزندش را بپردازیم. آن لحظه تصمیم گرفتم رشته خون و سرطان را انتخاب کنم، با وجود سختیهایش، چون شیرینیهای خود را هم دارد و میتوانیم در همین یزد به بیماران خدمت کنیم.
خانم دکتر از مرکز خون و آنکولوژی بیمارستان شهید صدوقی یزد بفرمائید و اینکه مرکز چگونه شکل گرفت؟
حدود ۱۷ سال پیش، با هدف بررسی علل و راههای درمان سرطان، کار در این مرکز آغاز شد. با حمایت معاونت درمان و پژوهشی دانشگاه و تشکر ویژه از مقام محترم ریاست دانشگاه، مجموعهای شکل گرفت که خوشبختانه پاسخدهی آن برای بیماران نه تنها یزد بلکه شهرهای مختلف کشور است.
ساختمانی پنج طبقه به نام یمارستان فوق تخصصی خون و آنکولوژی "میرزامحمد صادقیان و بانو" با تلاشهای فراوان احداث شد. این بیمارستان فوق تخصصی با زیربنای هشت هزار و ۵۰۰ مترمربع و با ۱۱۶ تخت بیمارستانی شامل بخشهای غربالگری خون و سرطان، درمانگاه، اتاق عمل سرپایی، بخش مراقبتهای ویژه و پیوند مغز و استخوان، خون و آنکولوژی بزرگسالان، خون و آنکولوژی اطفال، مرکز تحقیقات خون و آنکولوژی و بخش جراحی خون و آنکولوژی است.
در کنار درمان، فعالیت پژوهشی و تأسیس مجله تخصصی هماتولوژی و آنکولوژی کودکان نیز از نکات قابل توجه است. ایده راهاندازی مجله علمی از کجا شکل گرفت؟
ایده مجله زمانی شکل گرفت که مقالهای فرستادم و پس از چندین سال بررسی، نظریاتی ارائه شد. این انگیزه ایجاد شد که چرا ما نتوانیم خودمان مجلهای را منتشر کنیم. سختیهای خاص خودش را داشت؛ در ابتدا امتیاز مجله از نظر علمی پایین بود.
شاید باورتان نشود، اولین سایتی که مجله ما را ایندکس کرد، کتابخانههای آمریکا بودند و به ما تبریک گفتند. دلیل اصلی این موفقیت سریع، شاید این بود که در دنیا مجلات تخصصی که صرفاً روی خون و سرطان کودکان کار کنند، کم بود. ما به لطف خداوند و همکاری همکاران، سریعاً توانستیم رتبههای خوبی کسب کنیم. اکنون حدود هفتاد تا هشتاد سایت معتبر جهانی مجله را ایندکس کردهاند و ما در هر چاپ، چندین مقاله از کشورهای مختلفی مانند عراق، سوریه، ژاپن و چین دریافت میکنیم.
در کنار این مسئولیت سنگین حرفهای، زندگی شخصی و خانوادگی شما نیز برای مخاطبان جذاب است. چه زمانی ازدواج کردید و چگونه توانستید تعادل را بین این دو حوزه حفظ کنید؟
من در سال اول تخصص ازدواج کردم. شاید جالب باشد، اما نمره تحصیلی من بعد از ازدواج حتی بالاتر هم رفت! همسر بنده بسیار علاقهمند به درس و باهوش هستند و با وجود اینکه رشتهشان با پزشکی متفاوت است، اما انگیزه زیادی به من دادند تا بتوانم سطح عالی خود را حفظ کنم. ما در کنار هم درس میخواندیم و به یکدیگر انگیزه میدادیم.
ما دو فرزند دختر داریم که مشغول به تحصیل هستند. نسل جدید دیدگاهها و ایدههای خودشان را دارند. من خودم در محیطی کاملاً آزاد رشد کردم و دوست داشتم فرزندانم نیز آزادانه انتخاب کنند. البته وقتی دخترم میگوید: «مامان، تو همش میگویی هرچه خدا بخواهد انجام میدهم!»، به او توضیح میدهم که این راه درست است، اما لازمهی جوانی تحقیق و بررسی است تا در نهایت به راه درست برسند.
بسیاری از خانمهای موفق نگرانند که ازدواج یا فرزندآوری، دست و پای موفقیت شغلی را ببندد. نظر شما به عنوان یک زن موفق در اوج علمی چیست؟
برخلاف آن تصور، من به شدت معتقدم که تشکیل خانواده اساسی است. خودم این را تجربه کردهام. خوشبختی را در خانه نیز احساس میکنم. تعداد کم فرزندان گاهی باعث میشود هر کدام مانند یک "رئیس دنیا" بار بیایند، اما هرچه تعداد فرزند بیشتر باشد، کمک میکنند تا در رشد و مشکلات به هم یاری رسانند و این خود کمککننده روند رشد است.
در پایان رمز موفقیت خود را در زندگی شغلی و خانوادگی در چه میبینید؟
عرفان برای من به معنی تسلیم شدن در برابر ارادهی بیپایان خداوند است. ما باید نیت خیر خود را عملی کنیم، یعنی بهترین تلاش خود را به کار بگیریم، اما مابقی امور را باید به او سپرد و نظارهگر بود. این دقیقاً همان چیزی است که در آیه شریفه آمده است: «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَى». هر روز که بیدار میشوم، شکرگزار نعمت حیات هستم تا بتوانم به تعهدی که نسبت به کودکان سرطانی دارم، عمل کنم.
مصاحبه کننده: سیده نازنین میرطاهری